حجاب
آيا حجاب ، نماز، روزه و ساير فرايض ديني ، اجباري ست؟
من قبول دارم که اگر کسي وارد يک مجموعه نظري _ عملي شد و البته اين کار را به اختيار خود انجام داد آنوقت موظف و مقيد به انجام اعمال و رعايت حدودي ست تا هم از حريم و حرمت آن مجموعه صيانت بعمل آمده باشد و هم انتساب آن فرد به آن مجموعه معناي درستي پيدا کند .......اما.....اگر کسي در جامعه اي با مشخصات جامعه ما _که ظاهرا فرهنگ و قدرت در آن ديني ست_ زندگي کند ولي يا تمايلي به انجام احکام و آداب شريعت نداشته باشد و يا به هر دليل باوري به آنها نداشته باشد آنوقت مثلا در رابطه با حجاب و نماز و روزه چه بايد بکند؟......
آيا صرف اينکه يک امر ديني _مثل رعايت حجاب_ تبديل به قانون شده است توجيه مناسبي براي الزامي کردن آداب و احکام ديني و اخلاقي (که در درجه اول رويکردي معطوف به آخرت و روزجزا دارند) بحساب مي آيد؟.....آيا مراد قانونگذار_خداوند_ رعايت و انجام اختياري و آگاهانه حدود و احکام بوده است ؟......يا نه هدف فقط رعايت و انجام شريعت است ؟.......اگر در جامعه اي مثل جامعه ما،.... کسي تمايل براي انجام احکام شرعي نداشته باشد......و يا بالعکس در کشوري ديگر که داراي نظامي غير ديني ست ... شهروندي خواستار انجام اعمال و احکام ديني خود باشد .... اجبار فرد اول صحيح است يا منع نفر دوم ؟....اگر منظور از انسان ديني و مومن کسي ست که بواسطه انجام مختارانه احکام ديني واجد ثواب اخروي ميشود و انسان کافر هم يعني کسي که با اراده و آگاهي و اختيار خود اعمال ديني را انجام نميدهد...آنوقت اگر اين دو نفر با اجبار آن اعمال را انجام نداده يا انجام بدهند مسئله ثواب و عقابش چه ميشود؟
قبلا گفتم که به نظر من در ساختاري که قدرت سياسي با دين و احکام اخلاقي ترکيب ميشود، حاصلش دو چيز است :مقدس شدن سياست و قدرت ......و سياسي شدن قدسيت و دين و اخلاق .....به عبارت ديگر از سويي قدرتمندان که در معرض انواع اشتباه و خطا هستند خود را مبرا و مقدس و متبرک خواهند دانست لذا انتقادناپذير ميشوند.....و از طرف ديگر دين ورزي و ايمان که ميبايست با هدف و قصد و قرب نزديکي به مبداء و منشاء و در کمال آزادي و اختيار صورت گيرد .....کم کم رنگ و بوي ريا و دو رويي و ....شرک به خود ميگيرد...و از روح و محتوا تهی میشود....
دينداري و ايمان نيازمند بستري ست که مملو از آگاهي و اختيار و آزادي باشد........به هر بهانه اي اگر اين سه ضلع تهديد شود آن نوع دين داري عقيم و ابتر و بيحاصل ميشود....و سست و خطرناک .....دينداري بدون آگاهي و آزادي و اختيار يا تراژدي ميشود يا تراژدي خلق ميکند........سئوال ابتدايي خود را دوباره طرح ميکنم.....آيا حجاب ، نماز، روزه وساير فرايض ديني اجباري ست؟
* راستي يادم رفت بپرسم به نظر شما آياحجاب لزوما يعني عفاف ؟ و بي حجابي يعني بي عفافي؟

من ار زانکه گردم به مستی هلاک /به آیین مستان بریدم به خاک /به آب خرابات غسلم دهید/پس آنگاه بر دوش مستم نهید/به تابوتی از چوب تاکم کنید/به راه خرابات خاکم کنید/مریزید بر گور من جز شراب/میارید در ماتمم جز رباب/مبادا عزیزان که در مرگ من/بنالد به جز مطرب و چنگ زن/تو خود حافظا سر ز مستی متاب/که سلطان نخواهد خراج از خراب