آيا....؟

 

از همه عزيزاني که اين وبلاگ رو مطالعه ميکنند درخواست ميکنم اگر حوصله داشتند بطور خلاصه ، به همه سئوالات و يا برخي از اونها پاسخ بدهند....حداقل به اونها فکر کنند...ممنون

آيا دين داري در دنيا موجب افتخار است يا مستوجب امتياز؟

آيا کسي بواسطه دين داشتن و خدا باوربودن مي بايست از نعمات و مواهب و حقوق طبيعي و اجتماعي و سیاسي بيشتر و بالاتري برخوردار باشد؟

آيا ديندار بودن در دنيا موجب برتري ست؟

آيا حکومتها ميبايست نسبت به اديان مورد اعتقاد شهروندان خود بيطرف باشند و يا از يکي يا تعدادي از آنها طرفداري نمايند؟

آيا حکومت مبتني بر دين ممکن است؟ مطلوب هم هست؟ یا هر دو؟

آيا در يک حکومت ديني ، بي دينان ميتوانند در ساختار قدرت مشارکت نمايند؟

آيا در يک حکومت ديني مثل جامعه ما ، بهاييان (که به باور نويسنده شکل گيري و تولد آن انحرافي ست)  حق برخورداري از حقوق اجتماعي و سياسي دارند؟ مثلا اگر به ايشان ظلمي روا شد ميتوانند شکايت به مراجع قضايي ببرند؟ اگر جواب منفي ست اين عده بايد چه بکنند؟

آيا اعمال زور و محدوديت و فشار براي اجراي احکام اسلامي درست است؟ اگر جواب مثبت است در آن صورت چه ارزش اخلاقي و عبادي ميتواند داشته باشد؟

آيا دين براي دنياست يا براي آخرت؟ يعني هدف از اجراي احکام عبادي اديان ، با هدف ثواب اندوزي براي آخرت است  يا نه ؟تکليف شهرونداني که به هر دليل يا علتي تمايل به انجام امور ديني ندارند چيست؟ آیا میتوان انسانها یی که به دین پایبند نیستند را در همین دنیا به مجازات رساند؟ در آن صورت تکلیف مجازات در آن دنیا چه میشود؟ از آن کاسته میشود و یا به نحو دیگری مجازات انجام می پذیرد؟

معناي کامل بودن دين اسلام چيست؟ آيا بدين معني است که براي همه امور زندگي برنامه دارد؟ آيا اصلا دين بايد براي دنيا برنامه داشته باشد؟ نقش علم  در برابر دين چيست؟ آيا علم بايد ديني باشد ؟ يا دين بايد علمي باشد؟

هدف از ارسال پيامبران چيست؟  تشکیل حکومت دینی ، گسترش اخلاق و معنويت ، بي نياز نمودن انسان از ساير منابع معرفتي يا اجراي شريعت ...و یا همه آنها؟چرا و چگونه؟

 آيا اخلاق و عدالت و آزادي و احسان و ...بايد ديني باشند يا دين بايد اخلاقي و عادلانه و آزادانه؟


خواندن کتاب "درياي ايمان" نوشته "دان کيوپيت" و با ترجمه "حسن کامشاد" از انتشارات "طرح نو" را پيشنهاد ميکنم...

**ديدن اين فيلم را اصلا پيشنهاد نميکنم .....۲۰++

روزی درهمین نزدیکی ها

 
 
در روزی که زیاد دور نیست، آبروی رفته ی ایران و ایرانیان را درهمه جای جهان، ترمیم خواهیم کردروزگار، که بی تابانه چشم به راه فوران خصلت های ناب انسانی ماست، درست درهمین نزدیکی ها پای می کوبد. در آن روز، که دور نیز نیست، ما، قدر همدیگر را خواهیم دانست. به روی هم لبخند خواهیم گشود. به آبروی تک تک هم، و به آبروی کشورمان بها خواهیم داد. از جوانان و نسل های آسیب دیده ی خویش پوزش خواهیم خواست. و آنان، بزرگوارانه ما را خواهند بخشود.
 
فردا، که زیاد دور نیست، مردان و زنان رنجیده و قهرکرده و رفته ی ما، به سرزمین مان بازخواهند گشت. و ما، در معابرشهر، به یمن ورودشان پایکوبی خواهیم کرد. به شوق تماشای روی گل شان، طاق نصرت خواهیم بست. و دسته گل هایی از غرور، به گردنشان خواهیم انداخت. و التماسشان خواهیم کرد که اگر می توانند، ما را ببخشایند، و اگر آتشفشان نفرتشان راهی به بخشایش ندارد، برای فرونشاندن آن، به صورت ما سیلی بزنند، و به صورت های سیلی خورده ی ما آب دهان بیاندازند. شعله های سرکش نفرتشان که فرو نشست، بر فرش قرمز دل های ما پای بگذارند، و مام بی تاب وطن خویش را در آغوش کشند.
 
در فردایی که زیاد دور نیست، کمونیست های سرزمینمان، کرسی تدریس خواهند داشت. با هم، در بهترین نقطه ی تهران، برای سنی های سرزمین مان، مسجد خواهیم ساخت. روسری های اجباری را از سر بانوان مان برخواهیم داشت. به حجاب بانوان باحجابمان، بیش از پیش احترام خواهیم گذارد. و از مردان و بانوان مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی، بخاطر تلخ نوشی های این سالهای پس از انقلاب، پوزش خواهیم خواست.
 
فردا که زیاد دور نیست، در قم، و درهرکجا، برای دراویش مان، خانقاههایی مفصل خواهیم ساخت. و پریشان موی و پیاده پای، به هر کجای کشورمان خواهیم رفت، و از بهاییان سرزمین مان، بخاطر سالها آسیب و دربدری و ظلم، دلجویی خواهیم کرد، و در پرداخت خسارت مالی و جانی به هر آن کس که از ما و پدرانمان آسیب دیده، شتاب خواهیم کرد.
 
در همین نزدیکی ها، پیش پای نخبگان و برجستگان مطرود سرزمین خویش بر زمین خواهیم نشست. و برای چرخش چرخ نخبگی در سرزمین مان، دست به دامانشان خواهیم شد. و شایستگان آنها را به پذیرش مسئولیت های حساس کشورمان ترغیب خواهیم کرد.
 
در یک اجتماع شورانگیز و میلیونی، مقصران و خطاکاران خویش را، دست بسته، به پیشگاه مردممان خواهیم آورد تا با آنان، هرآنچه خود صلاح می دانند، همان کنند. و مردمان ما، در آن روز، آنقدر از میوه های درخت فهم تناول کرده اند که میوه ی تلخ « تقاص» را دور بیاندازند.
 
در روزی که زیاد دور نیست، آبروی رفته ی ایران و ایرانیان را درهمه جای جهان، ترمیم خواهیم کرد. و به همگان نشان خواهیم داد که ایران و ایرانی، جز به افراختن پرچم پاکی و درستکاری و فهم، به چیزی دیگر چشم ندارند. به همه ی جهانیان نشان خواهیم داد که درنگاه فهم ما، مردمان بی گناه اسراییل، و شیعیان جنوب لبنان، یکسان اند.
 
در همان روزی که زیاد دور نیست، از قانون عذر خواهیم خواست. و از شرم این که از او در این سالها، مضحکه ای جهانی پرداخته ایم، سر به زیر خواهیم برد، و به او قول خواهیم داد که به حرفش گوش کنیم و به اجرای همه جانبه ی بایدها و نبایدهایش همت ورزیم. به او قول خواهیم داد که سینه اش را با رعایت زشتکاری ها و ویژه خواری خواص، نخواهیم خراشید، و بساط و حیات هزار فامیل را برخواهیم چید.
 
قدر شهدا و آسیب دیدگان و مدافعان راستین خود را خواهیم دانست، و از باب نمونه، به در خانه ی خالقی پورها (پدر و مادر سه شهید) و به درخانه ی شهید همت و شهید باکری خواهیم رفت و به آنان خواهیم گفت : ما آنقدر فهم داریم که قدردان گوشه ی کوچکی از رنج شمایان باشیم.
 
برای آبادانی ایران عزیز، جانانه کار خواهیم کرد. تنبلی ها و مصرف فراوان را کنار خواهیم گذارد. و اعتیاد و هرزگی های همه جانبه را در مذبله های دره های دور دفن خواهیم کرد.
 
دستگاه قضایی خود را با عدل و انصاف و درستی، آشتی خواهیم داد. و اگر مردم بخواهند، عمله های جور را به عملگی در پشت دیوارهای اعتماد مخدوش شده ی مردمانمان، به اردوهای کار اجباری خواهیم فرستاد.
آزادگی از دست رفته را، و فهم را، و انصاف و رشد را، به منبرها و تریبون های مذهبی مان باز خواهیم آورد.
 
و سرآخر، به سخنان اسلامی که حیثیتش در این سرزمین به تاراج رفته است، گوش خواهیم سپرد. و به او قول خواهیم داد حساب او را با حساب اسلامی که این روزها از دهان بی سوادان و پرخاشگرانی چون جنتی و صدیقی و سید احمد خاتمی و علم الهدی عربده می کشد و نفرت می پراکند، جدا سازیم.
 
عجب روز مبارکی است آن روز. روزی که خدای خوب ما، درست پا به پای خود ما، برای بارش برکات آن بی تاب است. بی تاب به هم پیوستن فهم ها و عشق ها و درایت های ما. روزی که زیاد دور نیست. روزی که در همین نزدیکی هاست.