فاعتبروا يا اولي الابصار !

ایوان الکسیویچ بونین در اکتبر سال ۱۸۷۰ در شهر وارونژ روسیه چشم به جهان گشود. کودکیاش را در یک خانوادهی اشرافی فقیرشده گذراند، خواندن را خیلی زود فراگرفت، از همان آغاز قوهی تخیلی قوی داشت و بسیار حساس بود. در ۱۸۸۱ وارد مدرسهای در یلتس شد، اما به علت وضع نابسامان خانواده تنها پنج سال در آنجا تحصیل کرد و مجبور شد تا تحصیلش را در خانه ادامه دهد. ایوان الکسیویچ بونین اشرافزادهای بود که حتی نتوانست مدرسه را به پایان برساند و این مسأله روی آیندهٔ او بیتأثیر نبود.سال ۱۸۹۱ اولین مجموعه اشعار بونین که هنوز سبک ویژهٔ بونین را به خود نگرفته بود، منتشر شد و در ۱۹۰۰ نخستین اثر نثر خود «سیب های آنتوناف» را به چاپ رسانید، که بسیار مورد توجه قرار گرفت اما به خاطر ستایش اشرافزادگان حساسیت منتقدان را برانگیخت.سال ۱۹۱۷ بونین از روسیه خارج شد و به فرانسه رفت، در سال های ۱۹۲۷-۱۹۳۰ به ژانر داستان کوتاه روآورد و کارهای باارزشی از خود بر جای گذاشت، بونین اولین نویسندهی روس بود که به دریافت جایزهی نوبل(در سال ۱۹۳۳) نایل آمد. ایوان که بعدا به سویس مهاجرت کرد شکست انقلاب شوروی را پیش بینی کرده و چنین گفته بود که این اظهارات او در تاریخ درج شده است:
"هنگامي كه ديدم در پی انقلاب بلشويكي 1917، عده اي افراد معمولي، فاقد معلومات لازم و تجربه و حتي معدنكاران بي سواد به مقامات دولتي دست يافتند و سرنوشت مردم و وطن را به دست گرفتند هرجا که به سران انقلاب دسترسی یافتم به آنان گفتم كه انقلاب روسيه با اين مقامات اداري كه منصوب شده اند اگر هم صد سال طول بكشد شكست مي خورد زيرا اين مقامات فاقد تجربه، روند عادی و طبیعی را متوقف و تخريب مي كنند و شالوده درستي هم براي آينده نمي توانند بريزند. در حسن نيّت آنان ترديد نيست ولي مايه و پيش شرط احراز مقام را ندارند و چون نمي توانند كاري انجام دهند لاجرم به فساد مي گرايند و دروغ و چاپلوسی وسیله پیشرفت قرار می گیرد و .... چون به تذکراتم که از راه دلسوزی بود ترتیب اثر ندادند و یا اینکه نتوانستند بدهند؛ ترک وطن کردم ولی در اینجا ـ سویس ـ همه حواسم متوجه وطن است، چه در بیداری و چه در خواب.".
وی در سال های آخر زندگی اش بسیار تنگدست شده بود و با اینکه به سختی بیمار بود، کتاب خاطرات و همین طور به یاد چخوف را به پایان رسانید.بونین ۸ نوامبر ۱۹۵۳ در پاریس درگذشت و در گورستان روسی سن - ژنوف - د - بوا در حومهی پاریس به خاک سپردهشد.
من ار زانکه گردم به مستی هلاک /به آیین مستان بریدم به خاک /به آب خرابات غسلم دهید/پس آنگاه بر دوش مستم نهید/به تابوتی از چوب تاکم کنید/به راه خرابات خاکم کنید/مریزید بر گور من جز شراب/میارید در ماتمم جز رباب/مبادا عزیزان که در مرگ من/بنالد به جز مطرب و چنگ زن/تو خود حافظا سر ز مستی متاب/که سلطان نخواهد خراج از خراب