مي سوزند تا بسازند....

..خيلي شانسي "معلم" شدم و نفهميدم واقعا چطور اين همه سال طول کشيد...
معمولا تو اولين جلسه اي که که کلاس تشکيل ميشه به دانشجوهام ميگم اگر فقط يک دليل براي ضعف سيستم آموزشي وجود داشته باشه حضور من در کلاسه
آخه چطور ممکنه کسي که معدل ليسانس و فوق ليسانسش به 15 نميرسه بتونه تو دانشگاه تدريس کنه...و اينو البته از سر تعارف نگفته و نميگم....
خوب شايد وقتي "مغز"ها از يک کشور برند ، قسمتي که باقي ميمونه "پاچه " باشه و "دنبلان" و بازالبته "پاچه خواران" و "دنباله روها"!!!!
از شرم عنواني که منو خطاب ميکنن و من لياقتش رو اصلا ندارم کمتر يادم مياد که تو اتاق اساتيد رفته باشم...يا بين بچه ها تو محوطه ام و يا يه گوشه اي بيرون از دانشگاه..
الان که ساعت 13 است بچه ها اينقدر لطف کردن که اتاقم تو اداره پر از گل و شيرينيه...دست همشون درد نکنه
اميدوارم روزي برسه که هر چيز و هر کس سرجاي خودش باشه و آدمهاي "اشتباهي" سر "موقعيتهاي "اشتباهي" قرار نگيرند....
اين جمله رو هم که نميدونم متعلق به کيه ،تقديم ميکنم به همه معلمهاي واقعي اين مرز و بوم:
شمع را مي سازند تا بسوزد، اما معلم مي سوزد تا بسازد
مبارک باد بر شما اين ساختن...
عزت زياد