خدا جون تو هم بصيرت نداشتي؟ اين چه کاري بود آخه؟ خوب ابليس وقتي حرفتو گوش نکرد ...با باتوم ميزدي تو سرش تا آدم شه ...چرا گذاشتي به ساحت مقدست اساعه ادب کنه و صاف زل بزنه تو چشات و بلند بلند بگه : اگه مردي[؟] به من فرصت بده تا حال اين مثلا اشرف مخلوقاتت رو بگيرم تا حاليت شه که من برترم نه اون...

قربونت برم آخه اين چه مخلوقيه که درست کردي؟....وقتي ما رو ميساختي بصيرتت کجا رفته بود؟.....چرا هوسهاي شيطاني رو به ما الهام کردي؟...که بعدشم بخواي ما رو مجازات کني؟....اگه ما رو اينجوري درست نميکردي هممون بچه هاي خوبي بوديم و به هم کمک ميکرديم و خون همديگه رو نميريختيم....اونوقت نه چک ميزدي و نه چونه ...آدم ميرفت تو خونه...

اصلن به نظرم اشتباه کردي که ما رو دو جور آفريدي....يا بايد همه رو زن ميکردي يا مرد....اونوقت اينقدر فسق و فجور و بي ناموسي نبود که بعدشم لازم بشه گشت ارشاد و حجاب و....اينا باشه

ممد جون تو هم که بي بصيرت بودي داداش ما خبر نداشتيم....بابا بي سياست ...تو اگه همون موقعي که مکه رو فتح کردي اين ابوسفيان و دوستاش رو اعدام ميکردي که ما تا الان مصيبت نميکشيديم....خوب اگه خودت هم نميتونستي اين کا رو بکني ...يه عده آدم ميفرستادي دم خونه ابوسفيان با رنگ قرمز ديوارهاي خونشو لجن مال کنند...يا ميزدن شيشه خونشو ميشکستند....براي اينکه بيشتر هم بترسن ميگفتي اون عده هوار بکشن حزب فقط حزب خدا...رهبر فقط داش ممد...بعدشم الکي پليس رو ميفرستادي اونجا واسن بر بر به اون جماعت نيگا کنند و هيچ کاري هم نکنند..کاري نداشت که...داشت؟

علي آقا قربون شکل ماهت ...شما چي؟ بصيرت نداشتي؟ سياست چي؟ ...آخه  بابا تو که ميدونستي که نقشه کشيده بکشتت...خوب زودتر ميگفتي دخلشو مياوردند ديگه!....نميخواست خودت اين کار رو بکني ...يه عده رو ميگفتي ميرفتن ميکشتنش ...بعد ميگفتي کار نفوذيها بوده...کار روميها بود.چه ميدونم ؟...اصلا به مردم ميگفتي حالا ابن ملجم مگه آدم بود که اينقدر دنبال اين هستيد که کي کشتتش؟...يه آدم غربزده مفنگي خانم باز بود که به درک واصل شده...بعدش همه چي آروم ميشد و آبها هم از آسياب ميافتاد...

اونم از رفتارت با طلحه وزبير....هي دست رو دست گذاشتي تا توطئه کردند ..ويه جنگ راه انداختند...آخه تو چه جور خليفه مسلمين و اميرالمومنين بودي؟....ميدادي مکالماتشون شنود ميشد....تحرکاتشون رو تحت نظر ميذاشتي ...بعد هم سر وقت ميکردشون تو زندان...

از دست تو حسين جون....آخه عمو ،دايي ...اين چه همراهان بي بصيرتيه که تو داشتي؟.....ببينم مگه وقتي اين يارو ..اسمش چي بود؟... آهان! ..ابن زياد رفته بود خونه هاني بن عروه ...مسلم بن عقيل تو خونش نبود؟....خوب داداش من بايد ميزد لهش ميکرد ديگه....چي ميشد اگه اينکار رو ميکرد هان؟.....جز اينکه کشته نميشدي و خونوادت اسير و تشنه نميموندن؟.....اصلن از کجا معلوم ..شايد جنگ رو ميبردي و يه حکومت درست ميکردي و يه برو بيايي و دم و دستگاهي....شايد الان همه مسلمونا شيعه بودن....اينطوري بهتر نبود؟

اصلن مجبور بودي به يزيد راستشو بگي که قبولش نداري؟...خوب يه دروغ مصلحتي چيزي جور ميکردي و خودتو خلاص ميکردي؟....بابا المومن کيس ...مومن بايد با کياست باشه ، باهوش باشه.....

خيلي ساده بوديد و هستيد همتونو ميگم..

من موندم با اين سادگي چطوري اومدين تو سياست...؟

سياست آدم خودشو ميخواد....بايد بلد باشه دروغ بگه....بکشه...توطئه کنه....تحريف کنه...لجن مال کنه...توهين کنه....تحقير کنه...حرف مفت بزنه.....آدما رو خر کنه.....اونم با قصد قربت ها..نه اينکه خداي نکرده بخواد گناه کنه...نه....چون ما  هممون مسلمونيم و  قربتا الا الله  کار ميکنيم ...وهدفمون هم که مقدسه و بايد هر جوري شده بهش برسيم تا دهن دشمنامون رو(بويژه اين انگليس خبيث و اون آمريکاي جهانخوار و اسرائيل ولد زنا و فرانسه قرتي و روسيه نامرد و عربستان وهابي و اتحاديه اروپاي بز و آرژانتين آلت دست و دانمارک کافر و دشمنان بي بصيرت داخلي مثل همين سران فتنه و يه مشت جوجه دانشجوي سوسول و وبلاگ نويس قلم به مزد و روزنامه نگار هاي وطن فروش و بازاريهاي زالو صفت و زنان بدحجاب و مردان هرزه و ....) سرويس کنيم........

 متاسفانه (؟) شما اهل اين برنامه ها نبود و اون بلا سرتون اومد...اميدوارم سر عقل بياييد...حداقل بريد کلاس...اينروزا کلاس هاي  عملي و نظري  رايگان هست تو اين زمينه ها....کافيه يه هفته صبح تا شب تلويزيون و سايت هاي خبري ببينيد و روزنامه بخونید و سخنراني گوش کنيد....... اونوقت دستتون مياد بصيرت يعني چي...

 


* ما سمیعیم و بصیریم و هشیم    با شما نامحرمان ما خامشیم

**داستان اینه که بعضی ها حاضرن خودشون برند ولی آزادگی و شرف و عزت بمونه ....و بعضی ها میخوان بمونن به قیمت رفتن جوانمردی و عدالت و آزادی....

***احساس خفگي ميکنم اين روزها ....